دختر قربانی اسدپاشی:دکتر گفته گریه نکنم چون اشک برای پوستم ضرر داره/خواهرجان تو بگو خوب می شم؟
تاریخ انتشار: ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۸۳۵۴۳۵۳
جامعه > حوادث - روزنامه ایران در گزارشی به عیادت چندساعته قربانیان اسیدپاشی از معصومه جلیلپور که اخیرا در تبریز مورد هجوم یک اسیدپاش قرار گرفت پرداخته است.
در این گزارش آمده است:
«سوزش اسید وحشتناک است. جراحیها زیاد و دردناکند. تحمل واکنشهای مردم در کوچه و خیابان طاقتفرساست. اما سختترین لحظهها، زمانی است که خبر اسیدپاشی جدیدی میشنویم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
محسن مرتضوی و معصومه عطایی هر دو از اعضای هیأت مدیره انجمن حمایت از قربانیان اسید پاشی هستند، انجمنی که قرار است با تقسیم دردها به تسکین غم، آلام و بیقراریشان کمک کند. باهم با این درد کنار بیایند و کمک کنند برای تکرار نشدن این اتفاقات. فاطمه قاسمی هم امروزهست؛ قربانی اسیدپاشی همسر برادرش. صدای معصومه را میشنوم که از بچهها تشکر میکند و اینکه به دیدارش آمدهاند. از صورت باندپیچی شدهاش که چیزی پیدا نیست. ناله میکند و حرف میزند. خیلی زود اشکهایش سرازیر میشود از محسن و معصومه و فاطمه با همان لحن پر از درد میپرسد که چطور این بلا سرشان آمده! هرکدام مختصری از خودشان میگویند. معصومه به دقت به حرفهایشان گوش میکند. ناله میکند، آه میکشد. خواهرش زهرا که همراه اوست، مدام تذکر میدهد که اشک نریزد چون دکتر سپرده اشک ریختن برای سلامت چشمهایش خطرناک است. چشمها بستهاند، پلکها به هم چسبیده. چشمانش نور را تشخیص میدهد، امیدوارند بیناییاش از دست نرفته باشد. اتاق کوچک بیمارستان با آن پوستر آبی رنگ و آن قوهای سفید، توی چشم میزند اما همه اینها باعث نمیشود در این اتاق کمی احساس بهتری داشته باشی. کمی از بغض وخفگیات کم شود.
خواهر معصومه جوری که خودش نشنود، به بچهها میگوید بهخواهرش بگویند جای همه لکها از صورتش پاک میشود واینکه چقدر حساس بوده به زیبایی صورتش. بچهها دلداریاش میدهند و وعده اینکه زیباییاش بازخواهد گشت. وعدهای که میدانند حقیقی نیست. اسید آثاری پاک نشدنی روی پوست میگذارد، حفرههایی عمیق روی جان و دل. فقط باید قوی بود و با آن کنار آمد. به قول بچهها کاش فقط بیناییاش از دست نرود. آنطور که بینایی معصومه عطایی از دست رفت. معصومه میفهمد که معصومه هم نامش فقط بهخاطر اینکه میخواسته از همسرش جدا شود، قربانی اسیدپاشی پدرشوهرش شده و حالا بینایی دو چشمش از دست رفته. میفهمد که معصومه هم مثل او آرایشگر بوده. با خنده به هم وعده میدهند که بعد از مرخصی معصومه از بیمارستان آرایشگاهی باز کنند و باهم ادارهاش کنند؟ چراکه نه! مگرنه اینکه معصومه عطایی با نابیناییاش کنار آمد؛ بریل و سفالگری آموخت و این روزها آن را آموزش میدهد. قربانیان اسیدپاشی در هند و پاکستان هم این تلاشها را کردهاند. کافه، رستوران و آرایشگاه راه انداختهاند و به همه گفتهاند میتوانند دوباره زندگی کنند که گذشتن از این درد آسان نیست، اما شدنی است...
زهرا خواهر معصومه برایم میگوید که دختر جوان تا صبح درد میکشد و تا مرفین نگیرد، نمیتواند بخوابد که مدام میپرسد آیا خوب میشود یا نه و...؟
معصومه خودش برایم میگوید تا صبح خواب اسیدپاشش را میبیند. همان که در بیمارستان تبریز و قبل از دستگیری سعی کرده بود او را بکشد. هرشب خوابش را میبیند و درد و تلخی در جانش میپیچد. مثل معصومه عطایی، محسن و فاطمه که روزهای بعد از حادثه تا صبح خواب اسیدپاشی و اسیدپاش را میدیدند. به پاهایش اشاره میکند و میگوید باورت میشود گوشت از پاهایم برداشتهاند و به صورتم پیوند زدهاند. پاهایم داغان شده. محسن با همان لحن طنزآلود دلداریاش میدهد: «معصومه خانم همه ما این روزها را گذراندهایم. بلند شو ببین چقدر الان صورتم خوب شده، فقط دیگر ریش و سبیل درنمیآورم که آن هم تو این مشکل را نداری.خوب میشوی خوب، خوب...»همه لبخند تلخی میزنند. محسن کمی آنسوتر اما لحن طنز آلودش را ندارد: «اسید فقط یک بار ما را نسوزاند، ما روزی 100 بار با اسید میسوزیم. اسید هر روز ما را میکشد، درد دهها عمل جراحی را به جان خریدهایم... دیگر دلمان نمیخواهد باز کسی به جمع قربانیان اسیدپاشی اضافه شود. اگر میگوییم خرید و فروش اسید محدود شود، برای خودمان نیست. از ما که گذشت، برای امثال معصومههاست. برای مریم نجاتی است که بعد از معصومه در تبریز قربانی اسیدپاشی شوهرش شد، برای آن بچه 11 ساله است که در اسلام آباد غرب سوخت.»
فاطمه قاسمی را تقریباً همه پرستارها در بیمارستان مطهری میشناسند. میگویند او که بیمار خودمان است. فاطمه دستهای معصومه را محکم در دست گرفته و با آن لحن ملایمش دلداری میدهد؛ اینکه او هم همه این روزهای سخت را گذرانده. دردها، زخمها، کابوسها و شب نخوابیدنها را میفهمد... اتاق کناری معصومه را نشانم میدهد و میگوید سه ماه تمام آنجا بستری بوده. هردو باهم از برخورد بد برخی پرستارها هم شکایت دارند؛ اینکه گاهی از بیتابیهایشان کلافه میشوند مثل معصومه که میگوید گاهی چنان به او پرخاش میکنند که او از کوره در میرود. خواهر معصومه میگوید تحملش کم شده بس که درد دارد و نگران آینده است. میگوید با آنها که ملاحظهاش را میکنند مهربان است اما اگر کسی کمی خشن رفتار کند ناراحت میشود. بهصورت معصومه دوباره نگاهی میاندازم یا آنچه از صورتش پیداست... معلوم است تحمل هیچ نامهربانی را ندارد. مگر ممکن است کسی نامهربانی بالاتر از آنچه او دیده از سرگذرانده باشد. فقط به جرم نه گفتن...
دکتر دهمردهای –دکتر معصومه- از راه میرسد. میگوید تا حالا سه عمل جراحی روی معصومه انجام شده. درباره وضعیت چشمها که میپرسیم با احتیاط بیشتری جواب میدهد. خواهر معصومه دل نگران است مبادا دکتر چیزی بگوید که دختر جوان بیشتر ناامید شود. دکتر کلمات را حساب شده بر زبان میآورد.
دکتر کمال فروتن، مدیر انجمن حمایت از قربانیان اسیدپاشی بارها این قربانیان را جراحی کرده و آنقدر از نزدیک شاهد دردشان بوده که تصمیم گرفته این انجمن را راهاندازی کند. قربانیان دور هم جمع شوند و دردهایشان را تقسیم کنند. او هم معتقد است اسید تبدیل به اسلحهای بیصدا شده که میسوزاند و دائم قربانی میگیرد. چنان بافت ها را ویران میکند که امکان ترمیم کاملش هرگز فراهم نمیشود. میگوید معصومه نخستین نفر نیست و آخرین نفر هم نخواهد بود. میگوید انجمن حمایت از قربانیان اسیدپاشی پیگیر وضعیت معصومه و مریم هر دو قربانی اسید پاشی شهر تبریز است. درباره معصومه میگوید درحال حاضر با توجه به وضعیت درمانی او که شرایط سوختگی حاد است، باید منتظر ماند تا این دوره سپری شود.
با خودم فکر میکنم تا به حال چند صورت سوخته دیدهام؟ زیور، معصومه، آمنه، محبوبه، مهناز، سمیه، محبوبه و... سالهاست با قربانیان اسیدپاشی در تماسم. چند چشم آب شده در اسید را دیدهام؟ چقدر خبرهای اسیدپاشی را پیگیری کردهام؟ اعضای انجمن – قربانیانی که امروز با آنها به ملاقات معصومه آمدهام- راست میگویند؛ این خبرها دوباره داغ را تازه میکنند، دوباره زخم میزنند. دوباره ویران میکنند. درحال نوشتن گزارش هستم که خبر اسیدپاشی به سه قربانی دیگر از راه میرسد؛ سه مرد و این بارهم هر سه در تبریز.
1717
کلید واژهها : تبریز - سوختگی - اسید پاشی -منبع: خبرآنلاین
کلیدواژه: تبریز سوختگی اسید پاشی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۸۳۵۴۳۵۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
گریه پورحمیدی در رختکن بند نمیآمد!
به گزارش ورزش سه، محمد نصرتی مربی تیم تراکتور پس از پیروزی تیمش مقابل ذوب آهن در گفتگو با خبرنگاران گفت: بازی دشواری بود ولی خدارا شکر به شیرینی برای تراکتور به پایان رسید. اول از همه به همه هواداران عزیزمان تبریک میگویم و امیدوارم گوشهای از دلشان را شاد کرده باشیم. من در جریان بازی هم متوجه شدم که دو نفر از هواداران دچار مشکل قلبی شدند و امیدوارم مشکلی برای آن دو هواداری هم که حال نامساعدی داشتند پیش نیامده باشد و سلامت باشند.
او ادامه داد: به بازیکنانمان هم تبریک میگویم که در این شرایط پر استرس خیلی خوب کار کردند. نکتهای که میخواهم به آن اشاره کنم این است که تاثیر حضور هواداران و انرژیای که میفرستند بسیار موثر است. امروز دیدیم وقتی هواداران پورحمیدی را تشویق کردند چقدر او روحیه گرفت و در جریان بازی یک موقعیت جدی را از حریف گرفت.
وی افزود: شما خودتان را جای بازیکن بگذارید. واقعا همه بچهها خوب کردند و استرس هم باعث میشود انرژی بازیکنان از دست برود و دیدیم که محمد نادری و مهدی شیری که بازی خوبی هم داشتند تحت تاثیر استرس بودند. درود به شرف هواداران که میدانستند بازی حذفی است و آمدند. دیدید که چقدر انرژی مثبت به ما دادند و کمک کردند این روند ادامه داشته باشد. بازیکنان ما هم با یک انرژی و تلاش بیشتری پا به زمین گذاشتند و فوتبال است.
ویدئو: 331145نصرتی در ادامه خاطرنشان کرد: من بعد بازی لیگ که آن اتفاق افتاد. یک حادثه بود و این بازی هم پیش آمد. پورحمیدی بعد از آن بازی در رختکن گریه میکرد و ما نتوانستیم گریهاش بند نمیآمد و میخواستم بیاورمش تا مصاحبه کند ولی گفت نمیتوانم. به او هم گفتم که حسین جان پیش میآید و این باعث میشود بزرگتر شوی. ما میخواستیم همه کنار هم جمع شویم.
نصرتی درباره حضور حمید مطهری تاکید کرد: حمید مطهری در دوران فوتبالش دچار آسیب دیدگی شد و نتوانست بع عنوان فوتبالیست زیاد بازی کند. ایشان خودشان هم گفتند که در این مقطع باید دست به دست یکدیگر بدهیم و به تیم بزرگ تراکتور کمک کنیم. الان شرایط گونهای است که ما باید کمک کنیم. الان استقلال و پرسپولیس از حذفی حذف شدند و این شرایط خوبی است. من در مصاحبه قبل هم گفتم واقعا از آسیا که حذف شدیم من غم بزرگی در سینه داشتم. فکر میکنم با حذف تیم های بزرگ میتوانیم در اینجا دوباره خودی نشان دهیم و به آسیا برسیم. امیدوارم که این اتفاق دوباره رخ دهد و نمایندهی ایران در آسیا باشیم.